به نام خداوند متبارک و متعال عظیم که آفرید قلم را

 

شعف و غم، عمیق و سطحی

 

*******************************همان طور که گفته بودم، پس از یک روز توانستم مقاله را تایپ کنم و بارگذاری. پس مرا یاری بفرمایید.

 

احساسات نوعی از عکس العمل هایی نسبت به موقیعت های مختلف فیزیکی و معنوی هستند که همیشه سطحی می باشند، مجموعه از احساسات مختلف نسبت به عناصر بنیادی محیطی و روحی، نتیجه را بر قالب ارضاییت از زندگی و یا ناراضایی می نهاند. لذا در این مقاله سعی خواهیم کرد موارد مختلف مهم را نام ببریم.

 

شادی و غم:

         I.            شایان ذکر است که شادی و غم رابطه ی غیرمستقیمی دارند که بدین معنا می باشد که وجود غم به شادی معنا می بخشد و غیبت هر کدام باعث بی معنایی دیگری می شود، لذا فردی اگر زندگی بدون غم را بطلبد به زندگی ای بدون شادی می رسد، (برای بیشتر آگاه شدن، مقاله ی "صفات و روابط" را مطالعه کنید). لذا زندگی بدون شور و شعف، غمناک نیز نمی باشد، لکن دلیل شکاکیت دراین باره به این دلیل می باشد که احساسات را در مرحله ی برهه و سطحی می نگریم، پس جمله ی "او همیشه شاد است" غلط می باشد، چرا که غم و اندوه به شخص شیرینی شادی را می چشاند، لذا جمله صحیح این است که بگوییم "او همیشه از زندگی خود راضی است". در نتیجه، اندوه نمی تواند باعث نارضایتی یک شخص بشود.

       II.            به عبارت دیگر، شادی و غم بی یکدیگر معنا ندارند، پس گزیده ی " او همیشه خوشحال است"  بدین دلیل غلط است که اگر کسی به صورت متداوم خوشحال باشد، یعنی غم را نچشیده پس خوشحالی معنایی ندارد، گزیده ی صحیح " او از زندگیش راضی است ". برای توضیح این مسئله باید اول درباره ی مسئله ی دیگری به نام نتیجه ی احساس بر روی عناصر بنیادی روحی و محیطی سخن بگوییم.

نتیجه ی احساس بر روی عناصر بنیادی روحی و محیطی:

      III.            برای شفاف سازی موضوع قبلی، نکته ای برای عرض کردن وجود دارد که دوست خواهم شرح بدهم.

     IV.            مجموعه احساسات، اجتماع احساسات عمر یک فرد است، لذا طبق بیانات قبلی هرچند شاید برای خواننده محترم شفاف نباشد، در خلاصه ای باید گفت که صفات بدون متضاد هایشان معنا نخواهند داشت ( برای مطالعه ی بیشتر، مقالۀ " صفات و روابط " را بخوانید) لذا پس نمی شود که در مجموعه احساسات تمام احوال همسان باشد، لذا فقط نسبیتی وجود خواهد داشت که از نظر کیفیتی مشخص می کند که کدام یک بیشتر و از نظر کمیتی کدام یک متداول تر است.

       V.            نتیجه ی مجموع احساسات، بازتابی از مجموع احساسات، از طرف عناصر بنیادی روحی و محیطیاست. متداولا و دائما مجموعه آثاری بر روی زندگی و گاهی اعضای آینده ی خود می گذارد، به شرحی دیگر بازتاب مجموع احساسات از طرف عناصر بنیادی روحی و محیطی به زندگی یک شخص، شرایط رضایت و دیگر احساسات را باز می آفریند، بدین جهت حتی اگر نسبیت غالب مجموعه شادی باشد، تاثیری بر روی نتیجه ندارد، البته تاثیری که دارد وابسته است، به این معنا که اگر ساختار عوض شود تاثیر آن نیز عوض می شود. برای تفهیم موضوع باید مراحل تاثیر را بفهمیم.

مراحل تاثیرگذاری

     VI.            مراحل تاثیر از طلب به ساختار، بعد به احساسات بعد نیز به ساختار بار دیگر و در نتیجه به پایان می رسد. یعنی، ما نتیجه را طلب می کنیم، و یا به عبارت دیگر برای خودمان مشخص می کنیم مثل این که خوشبخت بشیم، چیزی که هر انسان می کند، بعد نسبت به ساختار مثلا ساختاری که دچار مشکل مالی است، احساساتی نشان می دهیم از جمله استفاده مواد مخدر و مشروبات الکلی، که باعث شادی می شود و واقعا شادی می آورد کاملا اما مسائلی که این شادی را نابود می سازد و فانی مرحله ی دیگر است. حالا آن فرد برای فرار از مشکلش باید بیشتر استفاده کند و لذا خوشبختی نیست، حالا اگر کسی گریه کند، در حالی که مثلا در آن لحظه ساختار شهادت امام حسین (ع)، چیزی که طلب کرده چیست؟ رضایت حسین(ع) پس گریه می کند و به این نتیجه می رسد و از نظر فلسفی به هدفی با ساختار معنوی دست می یابد. حال این فرد همیشه غمگین نیست، هرچند نسبت به برهه ای خاص گریه کرده.

 

 

این ها خلاصه ی مقاله بود، می خواستم فقط کمی بنویسم تا شما خسته نشوید. ببخشید سرتونو درد آوردم.