به نام پرودرگار عالمیان

پروتستان

در سده های وسطی، زمانی که قدرت های کاتولیکی دنیا را کنترل می کردند، اولین بار در شهر رنسانس، مردم ایتالیا توانستند با شمال و اعراب و شرق ارتباط های دریایی و زمینی که تجاری بودند برقرار کنند، اعراب بلور، مروارید، عاج فیل، کتاب و اودیه های مختلف داشتند و شمالی ها که شامل فرانسه، آلمان و انگلیس می شد نیز دوستدار اجناس تجملاتی بودند لذا فرصتی برای فلورانس پیش آمد و از طرفی تنها چیزی که شمالی ها می ساختند و تولید مر کدند قالی های مختلف بود، این مواد و اجناس را نیز برای خود و به کشور های شرقی می فروختند. اما با گسترش تجارت و راه های بین المللی، نوشته های کتاب های مختلفی ترجمه و باعث گسترش سطح سواد فرهنگی مردم شد.

با گسترش سطح فرهنگی، و به وجود آمدن انسان گرایی یا امانیسم، تاجران نیز باید مدارس خاصی را می ساختند که بتوانند برای خود حسابدار یا ریاضی دان های مختلفی تربیت دهند درحالی که تا آن زمان تمام ریاضی دانان و حسابداران برای کلیسا کار می کردند. 

با افزایش سطح خزانه، دولتشهر فلورانس توسط تاجران دست به ساختن مجسمه ها و نقاشی های متعدد، زدند و باعث شد که رقابت تجاری... خاصی با فلورانس در تمام ایتالیا و اروپا ایجاد شود.

با این حال که فلوارنس تبدیل شده بود به شهری قوی، رم داشت نابود می شود و از بنهاهای پل های آبی چیزی جز خرابه هایی نمانده بود، شهر رم که شهری مقدس و شهری بود که می گفتند در درازای تاریخ باقی می ماند، شهری بود که در وسط آن چوپانان گوسفند و بزهایی کوچک و بزرگ را می چراندند، و مردم کنار رودی در جنوب غربی زندگی می کردند که چون یکی از مشکل های بزرگ رم کم بودن آب قابل شرب بود، همین باعث شده بود که آنها به آنجا کوچ کنند.

اهل کلیسا و قدرتمندان نیز در خرابه های باستانی رم که از سال های قبل تاریخ مانده بود، قلعه ای ساختند و در آنجا زندگی می کردند.

در این حال فلورانس پیشرفت کرد و از استانبول (در آن زمان استانبول در مدتی کوتاه بود توسط ترک ها کنترل می شد و لذا قبل از آن حکومت مقدس (بیزینتایم ) آنجا را قسطنطنیه می نامید ) و اعراب دعوت به عمل می آورد تا معلم هایی را صرف تعلیم فلورانسی ها به آنجا بفرستند و توانستد با خواندن و ترجمه کتاب های افلاطون و ارسطو و دیگر فیلسوفان، آکادمی های متعددی بزنند که باعث پیشرفت فرهنگ شهری می شد، با گذشت اندکی، فلورانس دیگر نمی توانست پیشرفت فرهنگی و علمی خود را با ضدعلم گرایی کلیسای کاتولیک همسان سازد.

در این میان پاپ دوباره به رم برگشت و تجارت و زیارت های متعدد با او باعث رونق رم شد و در این میان رمی ها با پول خود به مهندسان خارجی و داخلی سرمایه ی کافی را بخشیدند تا شهر را به موقیعت قبلی خود برگردانند.

در این حال که فرانسه می خواست رم را نابود کند، ادعای پاپ بودن یکی از اقوامش ( پسر خاله اش ) را کرد و لذا از آنجایی که در یک زمان دو پاپ نمی توانست باشد، رم دوباره نابود شد، با این حال پول هایی که با تجارت های قبلی به دست آورده بودند حداقل باعث بازسازی شهر شد.

فرانسه نیز به ایتالیا حمله کرد و بدون هیچ کشته ای (دقیقا هیچ کشته ای) در عرض 2 روز تمام ایتالیا را شکست داد و دلیل این بود که بخاطر عمل های متعدد کلیسای کاتولیک مردم ناراضی بودند، همگی تسلیم شدند و لویی، پادشاه وقت جنگ را برد.

به هر حال رم توانست توسط کناره گیری پاپ فرانسه پیشرفت کند، اما همگی از دست پاپ ناراحت بودند، و لذا کشیشان دیگر، که معروف ترین آنها مارتین لوتر بود بر علیه کلیسا ایستاد و با اینکه کشیش بود بر علیه کاتولیک بر خواست.

آنها عملا نمی خواستند یک حکومت سکولار به وجود بی آوردند بلکه هدفشان یک حکومت لائیسم بود، به هر حال واژه پروتستان که یکی از قسمت های مسیحیت است به آنها تعلق گرفت چرا که پروتستان از کلمه پروتست ( protest ) ریشه گرفته به معنای اعتراض و بخاطر اعتراض آن ها بر علیه کاتولیک این اتفاق افتاد.

لکن آن ها جامعه ای سکولار را تشکیل دادند و بعد از مارتین لوتر یکی از بزرگان این کار نیکولو ماکیاول بود.